بعد از بازگشت مفتضحانه " آرش فخرآور" برادر خبر چین اسبق اوین که امروز در واشنگتن هم با تفرقه افکنی بین اعضای اپوزیسیون و فحاشی به کار خود ادامه میدهد به ایران و امضای توبه نامه در سفارت ایران در پاریس ...امیر عباس تلاش کرد این عمل زشت برادرش را به قول معروف ماست مالی کند! غافل از اینکه با گفتن یک دروغ  آبروی خود را بیش از پیش برد ...اینکه برادرش را ماموران جمهوری اسلامی ربوده اند و به ایران بازگرداندند!!!

عباس فخرآور که در سالهای اخیر هیچ کاری جز تفرقه افکنی و فحاشی به بسیاری انجام نداده ...برای فرار از این رسوایی اخیرا مطلبی در وبلاگش سراسیمه نوشت و دروغهای خود در مورد ربوده شدن برادرش که در فیلمها با چهره ای خندان از پله های سفارت جمهوری اسلامی در پاریس پایین می آمد ( بعد از امضای توبه نامه) را ادامه داد ولی به این پرسشها هرگز پاسخی نداد ...مطلبی که در توجیه اقدام برادر نوشت به لودگی مطالبی بود که پیشتر در مورد نحوه خروج خودش که چند سال پیش مستقیما از فرودگاه امام خمینی انجام شد! ( برادر نوزده ساله من  در پاریس توسط مامورین وزارت اطلاعات ربوده شده و پس از مدتی بازداشت در سفارت جمهوری اسلامی در پاریس با هواپیمای ایران ایر تحت الحفظ نیروهای اطلاعاتی به تهران و سلول انفرادی در زندان اوین منتقل شد!!!!!!!!!!!!!!!!).

اطرافیان فخرآور که در پاریس با آرش در ارتباط نزدیک بودند و آرش ماهها در منزل آنها بوده بعد از این دروغهای مفتضحانه امیر عباس در مورد ربوده شدن برادرش در کشوری دموکراتیک مثل فرانسه با آن ضریب امنیتی بالایی که در فرودگاههایش وجود دارد برآشفته شدند و جسته گریخته برخی از آنها دست به افشاگریهایی در این مورد زدند ...

افشاگری امیر اردلان عضو سابق کنفدراسیون امیر فخرآور درباره آنچه که در این گروه میگذرد و نیز در مورد بازگشت  آرش فخرآور

اینجانب امیر اردلان  فعال مستقل دانشجویی و  زندانی سیاسی سابق وعضو جدا شده از شورای مرکزی کنفدراسیون دانشجویان ایرانی  به دلیل پاره ای از خیانتهای صورت گرفته از سوی برخی اشخاص که به دروغ  نام آزادیخواه بر خود نهاده اند،  قصد دارم در مورد آنچه که در کنفدراسیون دانشجویان ایرانی به دبیر کلی ” امیر عباس فخرآور” می گذرد ،افشاگری نمایم .. گرچه پس از اولین مصاحبه ام در همین مورد بارها و بارها از سوی ” امیر عباس ” و ” مه لقا” فخرآور  مورد تهدید جانی و فحاشی رکیک  قرار گرفتم ولی بخاطر وطنی که عاشقانه برای آزادیش جنگیدم و اطلاع رسانی در مورد افرادی اینچنین که جنبش سبز و آزادیخواهانه مردم را پلی بسوی شهرت و درآمد زایی خود ساخته اند حقیقت را می گویم.

من از ۱۴ سالگی در دوران راهنمایی و بعدها دبیرستان   در عرصه نقد وضع موجود و آگاهی رسانی به هم سن و سالان و ستمی که رژیم جمهوری اسلامی  می کرد، فعال بودم. در سالهای خونین ، کشتار دانشجویان  (سال ۱۳۷۸ )  فعالیتهای بسیاری انجام دادم و این فعالیتها در دوران دانشجویی من در رشته روابط بین المللل ( دانشگاه آزاد شهرستان شهرضا – استان اصفهان) منجر به بارها دستگیری و شکنجه من گردید تا اینکه در دادگاه اولیه، دادگاه انقلاب شهرضا به یکسال حبس تعزیری به اتهام فعالیت تبلیغی مخالف نظام محکوم شدم و در دادگاه تجدید نظر استان اصفهان به ۶ ماه حبس تعزیری و ۶ ماه تعلیقی بطور مشروط بمدت سه سال با این تعهد که به هیچ فعالیت حقوق بشری و رسانه ای دست نزنم .
در تاریخ ۲۳ آذر ۱۳۷۸ از زندان شهرستان شهرضا آزاد شدم. پس از آزادی مشروطم از زندان ، بخاطر شکنجه ها و اعدام های مصنوعی و اعتصاب غذای بیش از یک ماه ام در زندان و انفرادی ، از نظر جسمانی و روانی بسیار بیمار بودم و بدنبال مداوای خویش بودم ، که در این میان مدام ازسوی وزارت اطلاعات مورد احضار ، بازجویی و ارعاب قرار داشتم.و آخرین بار در ۲۸ اسفند ۱۳۷۸ وزارت اطلاعات بدنبال بازداشتم بودند که خوشبختانه توانستم بگریزم و در ۱ فروردین ۱۳۸۸از ایران بطور قاچاقی وارد اقلیم کردستان عراق شدم.

از دوران دانشجویی از روی اشتباه و اعتمادی که به  ” امیر عباس فخرآور “کرده بودم  با او ارتباط مستقیم داشتم .اما او  درست زمانی که زندانی بودم به جای اینکه برای آزادی من  اطلاع رسانی کند و یا کلامی از زندانی بودن و تحت شکنجه بودن من به میان بیاورد ،بدون اینکه قدمی برای آزادی یا برپایی کمپینی بردارد هیچ حرفی از زندانی بودنم به میان نیاورد!تنها برای استفاده تبلیغی نام من را بین بقیه اعضای گروهش  به عنوان یکی از اعضای کنفدراسیون نوشت .گرچه اتهام اصلی من فعالیتهای دانشجویی ام و مسائل دیگری بود ولی امیر فخرآور با این کار موجبات تشکیل یک پرونده جدید را برایم فرهم کرد!

زمانی که توانستم از ایران با کمک دوستان کردم بگریزم و به کردستان عراق بروم در بدترین شرایط امنیتی و معیشتی بودم و در حالی که بدلیل فشارهای روانی و جسمی ناشی از شکنجه دچار لکنت زبان شده بودم و مادرم را مدام احضار میکردند و او را تهدید به ربودن من از کردستان و کشتن می کردند من برای اینکه بتوانم  از یک کشور دموکراتیک پناهندگی بگیرم احتیاج به تاییدیه سیاسی و کمک داشتم .
در آن دوران امیر عباس فخرآور به مدت یکسال به هیچ یک از ایمیلها و تلفن هایم پاسخ نداد! از دختری که هم دانشکده ایم در دانشگاه اصفهان  بود خواستم که با فخرآور تماس بگیرد و او این کار را کرد و در مورد وضعیت من به او اطلاع رسانی کرد ولی جالب اینجاست آن دختر از برخورد زشت فخرآور طی چند تماس تلفنی حیرت زده شده بود! امیر عباس فخرآور به آن دختر گفته بود” امیر اردلان را رها کن و با من دوست شو ! من میتونم کمکت کنم از ایران به امریکا بیای” ! حتی آن دختر میگفت از او خواسته بوده که برایش عکسهای آنچنانی بفرستد و یا او را با بقیه دخترهای خوابگاه دانشجویی که او در آن حضور داشت آشنا کند و تلفن را به آنها بدهد تا با آنها  گپ بزند!

من  پس از گذشت یکسال موفق شدم با کمک  ” شاهزاده رضا پهلوی” ،” ابوالحسن بنی صدر” ” حسن ماسالی” برخی جریانات چپ در اروپا” ” دکتر علیرضا نوریزاده” و دوستان عزیز کردم در کردستان عراق و همچنین بنیاد برومند تاییدیه های متعدد دریافت کنم و پس از صدور ویزا موفق شدم به کشور فرانسه بروم .در حالی که هیچ یک از این عزیزان هرگز منتی بر من نگذاشته و سخنی به میان نیاوردند.غیر از این افراد بسیاری دیگر از اشخاص و رسانه ها از من حمایت کردند و حتی هموطنانی که آنها را پیشتر نمیشناختم  حاضر شدند از امریکا برای من وکیل بگیرند که اکنون نام  بسیاری از این عزیزان را فراموش کرده ام. تاییده امیر عباس درست در حالی به من رسید که من ویزایم را دریافت کرده بودم  چرا که او مطلع شده بود که من در حال رفتن به پاریس هستم و برای استفاده از من در آینده تاییده اش را فرستاد در حالی که  با گذشت زمان زیاد از اولین پیغامم به او در این مورد و جواب ندادن های او به درخواستم این تاییدیه بی معنا بود!

من تمام ناجوانمردیهای امیر فخرآور را در حقم فراموش کردم . زمانی که او سال گذشته به پاریس آمد به احترام برخی دوستان در جلسه آنها حضور یافتم  و کلامی از این چیزها به زبان نیاوردم !

در این تصاویر  با لباس سبز هستم






در مورد محمد رضا فخرآور

زمانی که برادر امیر فخرآور” محمد رضا” معروف به ” آرش” به فرانسه آمد امیر  از من خواست با برادرش دوست و همراه باشم . محمدرضا بعد از مشاجره با شوهر خواهرش "مهرداد حیدرپور" از سوی خواهر و شوهرخواهرش  که در فرانسه زندگی می کنند رانده شد و اکثرا شبها مجبور بود در سرمای زمستان  ” کارتن خوابی” کند . من از روی حس انسانیت به او گفتم که به منزل من بیاید.

من و آرش فخرآور در پاریس

محمد رضا در فرانسه مدام از تصمیمش برای بازگشت می گفت و هرگز در مورد پناهندگی اقدام نکرد .  ” امیر فخرآور” پولهای هنگفتی برای او میفرستاد ! پولهایی که به گفته خود محمدرضا از محل کمکهای  دولت امریکا و اسپانسرکنفدراسیون  تحت نام  ” ایجاد دموکراسی ” در ایران و در لوای این هدف امیر فخرآور میگرفت و محمدرضا همه این پولهای باد آورده را براحتی خرج می کرد. بنده شاهد بودم چطور ” ده هزار دلار” پولهای ارسالی ” امیر عباس” را براحتی حیف و میل نمود.

در حالی  نام ” دبیر کل جنبش یاران دبستانی” بر خود گذاشته بود که من و دوستان در اینجا شاهد بودیم  چطور از طریق اسکایپ با بسیاری از دخترانی که او آنها را عضو جنبشش مینامید اعمال غیر اخلاقی انجام می داد و بدون اینکه دختران معصوم متوجه شوند تصاویر پشت اسکایپ را به بقیه دوستانش نشان میداد و آنها را مسخره می کرد! تمام فعالیت او در مورد جنبش یاران دبستانی به همین ختم می شد!

بارها میگفت که من هم همانند برادر بزرگم ” امیر فخرآور” با همه دخترهای گروهم رابطه عشقی و …. برقرار کرده ام. البته ادعای دستگیری محمدرضا در رزو پس از واقعه عاشورای خونین ۸۸ نیز دروغ محض بود و همینطور محکوم شدنش به حبس …محمدرضا در فرانسه هرگز در مورد اینکه به حبس تعزیری محکوم شده سخنی بر زبان نیاورد ! و هر وقت که میگفت قصد دارد به ایران بازگردد از اینکه او را ممکن است بخاطر خروج غیرقانونی  یکی دو ماه زندانی کنند حرف میزد اما در مورد اینکه حبس تعزیری قبلیش اجرا میشود هرگز نگفت و واهمه نداشت چرا که چنین داستانی دروغ محض بود .. امیر فخرآور بعد از عاشورای ۸۸ ادعا کرده بود برادرش را از درب منزل آنها ربوده و به مکانی نامعلوم برده اند در حالی که انتشار تصویر محمدرضا در کنار سربازی که مثلا مسئول دستگیری او بود و چهره آنها در عکس که هر دو خیلی ریلکس و با حالتی که داشتند خنده خود را کنترل میکردند کاملا مشخص بود که عکس با همکاری محمدرضا و یکی از دوستانش در لباس سربازی به قصد فریب گرفته شده

آثار ضرب و شتمی هم بعدا ادعا کردند در صورت محمد رضا است با دیدن تصویر منتشر شده از او کاملا هر عقل سلیمی در مورد کاربرد لوازم آرایش و ساختگیبودن آن تایید میکند ..گرچه خود من بارها تحت شکنجه های وحشیانه قرار گرفتم و منکر شکنجه های قرون وسطایی روی بسیاری از زندان و مردان این مرز و بوم نمیشوم ، ولی در مورد آرش فخرآور این یک داستان پردازی برای گرفتن پناهندگی و بزرگ کردن او بود .



لبته از این دروغها زیاد میگفت و بسیاری از دوستان هم با این کار او به خنده می آمدند مثلا یکبار تصویری یک دست خونین بدون هیچ اثری از صورت صاحب دست در اینترنت منتشر شده بود و آرش به محض دیدن ادعا میکرد که این دست بی صاحب متعلق به اوست!!!



بازگشت محمدرضا فخرآور به ایران!

درست شب قبل از بازگشت محمدرضا به ایران ” امیر عباس” که کاملا از تصمیم برادر مطلع بود این خبر قریب الوقوع را به تمام دوستان در فرانسه داده بود .
عکسهایی که امیر فخرآور پس از بازگشت آرش به ایران از او در حال حضور در تجمعات ضد رژیم منتشر کرده تماما با انگیزه قبلی و اطلاع از بازگشت آرش بود و برای ایجاد یک نمایش ساختگی از او خواست که این عکسها را تهیه کند تا بعدها با انتشار آنها دامنه آبروریزی را کمتر نماید.
.علیرغم اینکه امیر فخرآور ادعا میکند برادرش ” آرش” در فرانسه ربوده شده و به ایران بازگردانیده شده من و بسیاری دیگر از دوستان در اینجا شاهد بودیم که او از ابتدای ورودش میگفت خودش میخواهد برگردد ! و امیر عباس نیز تک تک ما را در پاریس از این تصمیم  او آگاه کرده بود. آرش پس از رفت و آمدهای متعدد به ” سفارت جمهوری اسلامی”  در پاریس و دادن آمار کامل از فعالیتهای من و تعدادی دیگر از دوستان به ماموران و تواب شدن موفق شد بلیطش را به صورت رایگان از سفارت گرفته و همچون مسافران عادی براحتی به ایران بازگردد! اگر به مطلبی که سایتهای رژیم در مورد بازگشت او منتشر کرده اند توجه کنید میتوانید نام من و تمام دوستانی که در پاریس به او کمک کرده بودند و به اصطلاح نان و نمکشان را خورده بود ببینید .

ملاقات ” امیر فخرآور با عوامل جمهوری اسلامی در “لندن”
چند سال پیش زمانی که امیر عباس برای حضور در جلسه ای به پاریس آمده بود ، همراه با خانوم ” ع .ع” که در لیون فرانسه زندگی می کند به ” لندن” رفت و در جلسه ای همراه با عوامل جمهوری اسلامی  حضور یافت . اما این ملاقات او همیشه مخفی و پنهان نگاه داشته شد .آقای ” سیروس اردلان”  توسط خانومی که ذکر شد از این ملاقات با خبر گردید و برخی از دوستان از جمله من را در جریان قرار داد . در مورد چونی و چرایی آن زمانی که از امیر عباس سوال پرسیدیدم نه تنها منکر  اصل ماجرا نگردید بلکه با این جمله که ” به خودم مربوطه” از هر گونه پاسخ طفره رفت . برادر او نیز این جلسه مشکوک و پنهانی را تایید کرد! آقای ” سیروس اردلان ” اعلام کردند درباره امیر فخرآور و ارتباط مشکوک او با رژیم آماده مصاحبه با رسانه های مختلف می باشد.

امیر فخرآور و شایعه دروغین ترور !

دو سال پیش امیر به ترکیه رفته بود در حالی که بعد از بازگشت ادعا کرد ترور شده و تصادف او بدلیل ترور بوده! در حالی که او مدت طولانی در ترکیه بود و در این مدت تعداد زیادی از دخترانی که در ایران با او ارتباط داشتند به ترکیه آمده و با او دیدار کردند.. این آقا که ادعا دارد ترور شده امسال نیز بنا به گفته برادرش به دوبی رفت و باز بدون هیچ واهمه چند روزی آنجا بسر برد ! جالب اینجاست ادعای دروغین او مبنی بر دستگیری یکی از همین دخترها که نام روزنامه نگار ارشد بر او گذاشت درست پس از بازگشتش از دوبی مطرح شد ! و خانوم مذکور که در هیچ روزنامه ای قلم نزده و بنا به گفته وب سایت خبری فخرآور در حال رفتن به دوبی دستگیر شده بود ! چه تصادفی! که البته بعدا معلوم شد این ادعای دستگیری خانوم مذکور  نیز  یکی دیگر از دروغهای امیر عباس بود!

امیر فخرآور و کنفدراسیون دانشجویان ایرانی!

گرچه حضور آرش در منزل من باعث دردسرها ی بسیار گردید ولی با افشای بسیاری از مسائل پشت پرده دید مرا نسبت به مسائلی که در گروهک ” امیر فخراور” به نام ” کنفدراسیون دانشجویان ایرانی” میگذرد بیش از پیش گشود.. برخورد زشت امیر فخراور با یک دختر همکلاس من در اصفهان که پیشتر اشاره کردم و مسائلی که از زبان برادر او شنیدم باعث شد مطمئن شوم که امیر فخرآور از برپایی این تشکل  کنفدراسیون این اهداف را دارد و نه بیش از اینها:

پول
سواستفاده غیر اخلاقی و ابزاری از دختران
شهرت

زمانی که در عراق بودم  یکی از همین دختران کنفدراسیون که کم سن و سال  بود به نام ” الف _ ح” برایم از اینکه فخرآور عکسهای آنچنانی را که از دختران گروهکش گرفته به او نشان داده و همه آنها را به استهزا گرفته تعریف میکرد!

محمدرضا از اینکه برادرش با تمام دختران  کنفدراسیون ارتباط عشقی دارد با افتخار صحبت میکرد .جزئیات کامل این دختران که در جاهای مختلف زندگی میکردند و همگی فریب ” امیر عباس” را خورده بودند مطرح میکرد و تاکید میکرد امیر عباس بارها گفته که این دخترها را برای تبلیغاتش احتیاج دارد و شرح میداد که چطور زمان حضور امیر در کشورهای حاشیه ایران چندین دختر به آن کشور رفته و با او رابطه … برقرار کرده اند. خوب بیاد دارم یک بار محمد رضا در حال تماس تلفنی با امیر عباس به او گفت: ” تو که هجده تیر نه دانشجو بودی و نه سرباز” و با گوشهای خود شنیدم که امیر عباس به او گفت: صداشو درنیار! ”

فحاشی و رفتار ناشایست ” امیر عباس” فخرآور  باعث شده  در دل ایران و جنبش دانشجویی هیچ  نیرو و عضو فعال و شناخته شده ای برای کنفدراسیونی که نامش را ” دانشجویان ایرانی ” نهاده نداشته باشد و تنها امید به  دخترانی دارد که  پیشتر نه سابقه فعالیت داشته اند و نه هرگز پرونده سیاسی !  و استفاده ابزاری امیر فخرآور از آنها تنها به دلیل منافع تبلیغاتی  خود و گرفتن پول از اسپانسرهای غیر ایرانی خود تحت نام  ” تلاش برای ایجاد دموکراسی در ایران” می باشد.

بنده گرچه سالها سکوت کرده و از این رفتارهای ناشایست اغماض کردم ولی دیگر صبر و سکوت را جایز نمی شمارم  و خوشحالم که با افتخار اعلام کنم من دیگر عضوی در گروهکی غیر سیاسی  که صد در صد در راستای اهداف رژیم  گام بر میدارد یعنی ” کنفدراسیون دانشجویان ایرانی” نیستم .

برافراشته باد درفش دموکراسی و حقوق بشر در ایران

امیر اردلان

amirardalan.france@gmail.com


prince.ardalan@gmail.com

درباره امیر اردلان:
http://efshagar2011.blogfa.com/page/1.aspx

http://it-it.facebook.com/note.php?note_id=179165411670